استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران ، Shafieetaban_m@yahoo.com
چکیده: (1102 مشاهده)
روایتشناسی شاخهای از مطالعات ادبی است که به تجزیه و تحلیل روایت و نظامهای حاکم بر روایت و ساختار و پیرنگ داستان میپردازد. روایتشناسی به عنوان رویکردی نظاممند، میکوشد به نظام معنایی فراتر از متن برسد و گفتار روایی یا متن را فهمپذیر نماید. شناخت روشهای کارکرد روایت، ما را در فهم متون ادبی یاری میرساند. از جمله برجستهترین خصوصیات ادبیات پسامدرن، کوشش در جهت محو عنصر زمان و به تبع آن روایت در نثر داستانی میباشد و «یک عاشقانه آرام» نادر ابراهیمی، نمونه ای برجسته از این نوع داستان به حساب میآید. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با واکاوی رمان «یک عاشقانۀ آرام» بر پایۀ نظریۀ روایت در زمان ژرارژنت صورت میگیرد. ژرار ژنت -از پیشگامان این رویکرد ساختارگرا - برای توصیف و تحلیل ساختارهای متون ادبی پنج مبحث نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن را مهم می دانست. نتایج پژوهش بیانگر آن است که «یک عاشقانۀ آرام» از انسجام خوبی برخوردار است. از سوی دیگر، به هم ریختگی زمانی در رویدادها، داستان را هنریتر میسازد؛ این زمان پریشی در رمان به کرات دیده میشود و زمان مدام بین گذشته و حال در جریان است. فصل اول بیشتر جنبۀ گذشتهنگری دارد؛ این گذشتهنگریها عمومأ از نوع درون داستانی بوده و پی در پی آمدن آن، در داستان، باعث کندی زمان میشود. از نظر تداوم رمان در لایۀ سطحی، همان گذر روزهاست و شتاب مثبت و حذف زمان در آن زیاد دیده میشود. لایۀ محتوای داستان دارای شتاب منفی است. کل رمان، دیالوگ محور است که بیشتر این گفتگوها در قالب احساسات و اعتقادات «گیله مرد» متجلی شده است. مکث توضیحی طولانی را به وفور در داستان شاهد هستیم که موجب کندی سیر داستانی شده است. همچنین، بسامد از نوع مکرر و بازگو در سرتاسر داستان مشهود است. از نظر وجه، داستان بر پایه دو زاویه دید دانای کل و اول شخص بنا شده است که البته بیشتر رمان بر پایه اول شخص است و زاویه دید سوم شخص در مواردی اندک کاربرد دارد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تحلیل گفتمان دریافت: 1401/4/9 | پذیرش: 1402/1/18 | انتشار: 1402/8/10