1- دانشگاه خوارزمی تهران
2- دانشگاه خوارزمی تهران ، afsane.kosari@khu.ac.ir
چکیده: (229 مشاهده)
نظریۀ "استعارۀ مفهومی" نگرشی نو و متباین از استعاره است که نخستین بارلیکاف و جانسون آن را در سال 1980م مورد مناقشه قرار دادند.یکی از مفاهیم انتزاعی و مورد توجه عمربن ابی ربیعه در دیوان شعری، مسئلۀ عشق است، عشق و دیگر مفاهیم مربوط به آن در شعر او در هیئت استعاری بیان شدهاند. در پژوهش حاضر، استعارۀ عشق در چارچوب معناشناسی شناختی با روش توصیفی- تحلیلی بر بنیان نظریۀ "لیکاف و جانسون" مورد بررسی قرار گرفته است.لذااز میان اشعار وی مفاهیمی که عشق را به ذهن متبادر میسازد استخراج و تحلیل میشود. نتایج حاکی از این است که؛ استعارههای مفهومی عمربن ابی ربیعه در حوزۀ عشق بیشتر بر جنبۀ جسمانی معطوف بوده است واز جهت نگرش تعالی بخش روحانی عشق قصور ورزیده است، از دیگر نتایج حاصل بسامد حوزههای مفهومی با بار معنایی مثبت چون؛ نور و وحدت عشق، مذهب و عطرآگین بودن آن، سلطنت و گرانی عشق است و در استعارههای مفهومی این شاعر با بار معنایی منفی چون؛ دیوانگی و جنون، قتل، رنج و غم، بیماری، گرفتاری و اسارت و... است و در نهایت بیشتر نگاشتها ذهنی به عینی هستند و در برخی حالات، از امور ذهنی ملموس تری برای بیان تقریر عشق استفاده شده است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
پژوهشهای زبانی دریافت: 1403/4/20 | پذیرش: 1403/7/8 | انتشار: 1403/3/10